24فَسَقىٰ لَهُما ثُمَّ تَوَلّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنّي لِما أَنزَلتَ إِلَيَّ مِن خَيرٍ فَقيرٌخرمدل(موسی دلش به حال آنان سوخت، و) گوسفندان ایشان را سیراب کرد. سپس (از فرط خستگی) به زیر سایه (ی درختی) رفت و عرضه داشت: پروردگارا! من نیازمند هر آن خیری هستم که برایم حواله و روانه فرمائی. 1«تَوَلّی»: پشت کرد و رفت. «خَیْرٍ»: رزق و روزی. خوبی و نیکی. «إِنِّی ... فَقِیرٌ»: هر رزقی که برای من فرستی نیازمند آنم، و هر گونه نیکوئیی که در حق من کنی محتاج بدانم.